يكي شدن من و بابايييكي شدن من و بابايي، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
همخونه شدن من و باباهمخونه شدن من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

شکوفه باغ زندگی ما

... و ناب ترین لحظه زندگی

درست زمانی که بین همه ی اگر ها و باید و شاید ها و چون ها و چرا ها مصصم می شوی بنشینی بر سر سجاده ی مهرش و از خدا نام  مادر  را التماس کنی .... و بعد خدا منتش را ... نعمتش را.... در حقت تمام کند و نام زیبای مادر را برازنده ی باقی اسمت کند قصه ی روزهای تنهاییت تمام می شود یکی می آید که تو،  به لطف بودنش بهترین حس ها را تجربه می کنی و به ضمانتش وامِ  مادرانگی  می گیری...   به همینِ تسهیل بی بدلیل ... خودت به میل خودت ، خودت را از دفتر اولویت هایِ خودت، داوطلبانه خط می زنی .... و هما...
1 مرداد 1394

روزگار من و تو در دو ماه گذشته

امروز که مینویسم جوجه ناز کوچولوی من 14 هفته و یک روزه است دوماه گذشته لحظات سختی داشتم ولی حس کردن وجودت همه غصه هامو شست و برد. سه شنبه 22 ارديبهشت 1394 انتظار داشتم اين ماه تو دلم باشي زودتر از موعد آزمايش دادم بتام 22 شد تو رنج مشكوك!!! نميدونستم بايد خوشحال باشم يا ناراحت ..... ولي صبر كردم پنجشنبه 24 ارديبهشت 1394 چهارشنبه بابايي رفت گناباد كلاس داشت آخر شب برگشت و شب با كلي نا اميدي خوابيديم صبح موقع نماز كه بيدار شدم تصميم گرفتم بي بي چك بذارم و دو تا خط افتاد    دل تو دلم نبود تا خط دوم افتاد خيلي كمرنگ ولي بود و با بابايي هزار بار نگاهش كرديمممممم چقد خوشحال بوديم كه هستي ولي واسه اطمينان همون 4:30 صبح ...
30 تير 1394

مامان كه شدم

  مامان که شدم :   به پسرم خیلی محبت میکنم اونقدری که بزرگ شد باعشقش مث یه پرنسس رفتار کنه تاجفتش بفهمه که پسرم تودستای یه ملکه بزرگ شده!   روزا دستاشو میگیرم و چنان با محبت بغلش میکنم که بغل کردن عاشقونه رو با تموم وجودش یاد بگیره !   بهش یادمیدم که همه ی آدمها خصوصا همسرشون تشنه محبتند و پنهون کردن عشق و علاقه زندگیشو سرد می کنه!   بهش یاد میدم که خانما اقابالا سر و سایه ی سر نمیخوان ، عشق ، دوست و همراه صمیمی می خوان!   بهش یاد می دم که هیچوقت دل عشقش رو نشکونه ، چون دیگه نمی تونه ترمیمش کنه !!   بهش یاد میدم اونقدعاشقونه به عشقش نگا کنه انگار قحطی آدمه !!...
30 خرداد 1394

تو نيستي و من .....

سلام عزيز دلم خوبي عشقم ميدوني چند وقته واست ننوشتم ؟؟؟ نه اينكه فراموشت كرده بودم نهههههههههه واقعا دوس داشتم باشي تا بنويسمممم ولي فعلا كه هيچ خبري ازت نيست و من در انتظارممممممممممممممم انتظار من فقط  يك ماه و بيست و هفت روز كه اون بالا زده نيست انتظار من از زماني شروع شد كه  خواهر كوچوت رفتتتت درست از روز 3 دي ماه 1393 .... اين روزا بيشتر از اينكه به هر چيز ديگه اي تو دنيا فكر كنم به وجود تو در كنارم فكر ميكنم اينكه خدا منو قابل ميدونه تورو به من بده يا من هنوز لياقت مادر شدن ندارمممممممم اين روزا خيلي ناشكر شدم دائم دارم به درگاه خدا ناله ميكنم واين يعني نارضايتي از همه چيزاي خوب يعني ناشكري از تموم خوبيهاي ...
17 ارديبهشت 1394

ختم سوره واقعه

ختم سوره واقعه را برای حاجات شروع کنند تا حاجاتشان انشاء الله برآورده شود روش ختم سوره واقعه روز دوشنبه اول ماه رجب و خواندن سوره واقعه به مدت چهارده روز *روز اول یک سوره واقعه روز دوم دو سوره واقعه روز سوم سه سوره واقعه تا روز چهاردهم به همین ترتیب به شماره روز ها سوره واقعه خوانده می شود یعنی روز چهادهم 14 سوره واقعه خوانده می شود این سوره ها را می توان در طول روز خواند . مرحوم مجلسی در طریقه ختم سوره واقعه از امام سجاد(ع)نقل کرده که حضرت فرمود:هرگاه روز اول ماه قمری روز دوشنبه باشد شروع به خواندن سوره واقعه کن تا چهاردهم و در روز اول یک مرتبه و روز دوم دومرتبه تا روزچهاردهم بخواند و روزهای پنجشنبه بین این چهارده روز بعد از قرائت سو...
31 فروردين 1394

سلام فرشته بهشتي مامان

سلام دختر نازم هنوز نميدونم خوابم يا بيدار الان خوابم يا اون موقع كه بودي خواب بودم الان بيدارم  يا .... عزيز دلم بودي و حس كردنت زيبا ترين حس عالم بود قشنگترين روياي دنيا بود حضور ده هفته ايت ده هفته اي كه باهات عشق كردم حرف زدم باهم خوشحال بوديم با هم غصه خورديم باهم خوابيديم و بيدار شديم حتي سر كارم ميومدي نيومدم اينجا دوباره از غصه هام بگم نيومدم بگم حال و روزم چي بود چه كردم اين روزها چه گذشت به من و بابايي چه كرديم تو اين سه هفته و يك روز نبودت اومدم بگم به لطف خداي بزرگ و مهربونم كه تو رو به من هديه كرد و خودش هديه منو پس انداز آخرتم كرد، خيلي بهترم سعي ميكنم فكر نكنم به سختيها به غصه ها ..  اين روزا ب...
30 دی 1393

بهشتی شدنت مبارک

سلام گل بهشتی من باورم نمیشه از دستت دادم همه سونوها و دکترا میگن نیستی ولی من چنگ میزنم به یه چیز دیگه... باباجونی (بابای خودم) دیشب میگه غصه نخورم تو یه بچه بی گناه بودی که تو قیامت شفاعتم میکنی مامانی شفبعمون باش من و بابا خیلی غصه خوردیم دیشب بابایی با صدای بلند گریه کرد من خیلی سعی کردم روحیمو حفظ کنم وقتی بابا خوابید خیلی با خدا حرف زدم با توهم حرف زدم خیلی گریه کردم مامانی از خدا بخواه کمکم کنه خیلی خوب نیستم حاضرم تمام دردای عالم رو تحمل کنم ولی تو پیشم بودی باورم نمیشه یه هفته است قلبت وایستاده وجودت مثل یه خواب بود رفتنت عین یه رویا کوچولوی نازم هنوز به تنم چسبیدی البته جسمت، روحت که پرواز کرده پیش خدایی اگه ول نکنی ...
4 دی 1393
3191 11 20 ادامه مطلب