سلام فرشته بهشتي مامان
سلام دختر نازم
هنوز نميدونم خوابم يا بيدار الان خوابم يا اون موقع كه بودي خواب بودم الان بيدارم يا ....
عزيز دلم بودي و حس كردنت زيبا ترين حس عالم بود قشنگترين روياي دنيا بود حضور ده هفته ايت
ده هفته اي كه باهات عشق كردم حرف زدم باهم خوشحال بوديم با هم غصه خورديم باهم خوابيديم و بيدار شديم حتي سر كارم ميومدي
نيومدم اينجا دوباره از غصه هام بگم نيومدم بگم حال و روزم چي بود چه كردم اين روزها چه گذشت به من و بابايي چه كرديم تو اين سه هفته و يك روز نبودت
اومدم بگم به لطف خداي بزرگ و مهربونم كه تو رو به من هديه كرد و خودش هديه منو پس انداز آخرتم كرد، خيلي بهترم سعي ميكنم فكر نكنم به سختيها به غصه ها ..
اين روزا به بودن دوباره شكوفه باغمون فكر ميكنم به اينكه از الان چه كنم كه شكوفه باغم اين دفعه كه اومد تبديل به يه ميوه رسيده و تو دل برو بشه
چرا گفتم دختر نازم ؟؟؟؟ خواب ديدم فرشته كوچولويي بودي كه قبل سقط به من دادنت و من اسمتو صبح كه بيدار ميشدم يادم نبود!! اين خوابو چند بار پشت سر هم ديدم
روزايي كه ميدونستم ديگه نيستي يه شب خواب ديدم تو بيمارستان يه فرشته كوچولوي و ناز با موهاي طلايي و سفيد و تپل و مپل رو تخت بود كه ميگفتن دختر منه ولي حتي نذاشتن بهت دست بزنم من مطمئنم دختر بودي عشق ماماني
ميخواستم اين وبلاگ رو تعطيل كنم ولي وبلاگ يكي از دوستاي گلم رو خوندم و تصميم گرفت همين وبلاگ تا ابد واسه اولين فرشته زندگي من و بهزاد باقي بمونه
اولين فرشته زندگيمون من از اين به بعد با تو حرف ميزنم و عاشقانه هامو با تو اينجا مينويسم
از همه دوستاي گلم كه تو اين مدت با محبتاشون منو لبريز كردن بي نهايت سپاسگذارم