يكي شدن من و بابايييكي شدن من و بابايي، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
همخونه شدن من و باباهمخونه شدن من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

شکوفه باغ زندگی ما

تولد دو سالگی محمد علی ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۸

سلام محمد علی کوچولو سلام کوچولو ترین کوچولوی خانواده ۴ نفره ما عزیزمممم چه زود دو سال گذشت و چه زود بزرگ شدی باورش برام سخته وقتی دنیا اومدی ارزومم بود ۶ ماهه بشی تا نگهداری از تو داداشت واسم راحت تر بشه الان دوساله شدی و من در تعجبم از سرعت گذشتن اینهمه روز ۱۲۰ ساله بشی مرد کوچک من امسال چهار تولد در یک تولد داشتیم روز ۳۰ تیر ۹۸ تولد گرفتیم که زحمت عمه بضعت کشید و خونه مامان گلی هم بودیم تولد تو بود تولد ۴ سالگی کیامهر که ۱۰ مرداده و تولد اردلان و اردشیر که ۲۵ مرداده همه باهم برگزار شد و چند خوش گذشت اون شب ...
7 آذر 1398

نهمین سالگرد ازدواج سه شنبه ۳۱ اردیبهشت ۹۸

سلام کوچولوها ناز دوباره مدت هاست که ننوشتم نمیتونم بگم سرم شلوغه درگیر شماها بودم یا... ولی واقعا گذران روزهای قشنگ زندگیمو کنار هم واسه من تند و سریع شده انقدر سریع که شش ماه میگذره و یادم میر از عکسارو تو وبلاگ بذارم در هر صورت من دوستت دارم خیلی خیلی خیلی زیاد پانزدهم ماه رمضان نهمین سالگرد ازدواج من و بابا...
7 آذر 1398

اردیبهشت ۹۸

سلام ماه رمضان نزدیک بود و تصمیم گرفتیم هر جور شده برای دیدن گاوداری عمو صادق بریم نیشابور آخرین شب پنجشنبه قبل ماه رمضون رفتیمنشابور و یه شب تو گاوداری خوابیدیم با وجودیکه خیلی دیر خوابیدیم اما فضای دل انگیز و صبح قشنگ اونجا باعث شد خیلی زود بیدار بشیم و یه صبحونه عالی بزنیم و بشیم دنبال عکس گرفتن ...
30 ارديبهشت 1398

عید نوروز ۹۸

امسال عید شما دوتا تقریبا فهمیده تر و عاقلتر بودین و این باعث شد به من و بابا هم بیشتر خوش بگذره شب چهارشنبه سوری رفتیم مشهد وروز سوم فروردین برگشتیم روز پنجم رفتیم سمت یزد روز نهم هم از اونجا برگشتیم گناباد روز ۱۲ هم باباگلی و مامان گلی اومدن پیشمون و ۱۳ به در باهم بودیم و بعد رفتن سفره هفت سین زمرد شب سال تحویل سفره هفت سین مامان گلی عکس دسته جمعی خونه عمه بضعت دشت شقایق ها ۲۰ کیلومتری گناباد ۳ فروردین طبس گلشن ۵ فروردین طبس طبس میبد در کنار پارسا ۶ فروردین میبد میبد کبوترخانه میبد چاپارخانه اولین شتر سواری میبد ۶ فروردین ...
15 فروردين 1398

جراحت سر محمد علی

سلام کوچولوهای ناز نازی مامان من اومدم با کلیاتفاقیکه این رو زا افتاده و من ازش هیچی ننوشتم اول اسفند خونمون رو عوض کردیم اومدیم خونه ای که حیاط بزرگ داره مخصوص شما جوجه ها در حال جابجایی وسایل بودیم و اواخر کارای خونه بود فرش و پهن کردیم محمد علی کلی ذوق کرد و شروع کرد به بازی کردن و دویدن که یهو افتاد و سرش خورد به میز حسابی اسیب دید ماهم خیلی هول شدیم و بردیمش بیمارستان و روی پیشونیش بخیه خورد یه عکس سلفی هم خودش از خودش گرفته که میذارمش ...
15 فروردين 1398

واکسن هجده ماهگی محمد علی

دیروز واکسن هجده ماهگی زدی و از خود دیروز تا الان که دارم مطلب مینویسم نه تکون خوردی نه بازی کردی و دارم غر میزنی قربونت بشم که انقد مظلوم و دوستداشتن هستی اینم لم دادنت این دو روز ...
2 بهمن 1397